داستان این رمان برگرفته از ماجراها و مصائبی است که مردم ایران در زمان جنگ جهانی اول به واسطه حضور نیروهای انگلیسی در ایران داشتند. در زمانهای که کشور در شدیدترین محرومیت فرهنگی و ضعف نظامی قرار داشت و این مسئله موجب استیلای هرچه بیشتر سربازان بریتانیا بر جان و مال و ناموس مردم به خصوص در خطه جنوب شده بود، در دزفول اتفاق دردناکی درحال رخ دادن بود.
بابایی در ابتدا از زحمات نویسنده کتاب تقدیر کرد و گفت: یکی از کارهایی که در مرکز آفرینشهای حوزه هنری دنبال آن هستیم، بها دادن به افرادی است که نوقلم و کار اولی هستند و باید به آنها میدان داد و فضایی برایشان ایجاد کرد تا کتابهایشان دیده و خوانده شود، در فضای نقد بچههای کتابخوان قرار بگیرند و با نقد آثارشان مواجه شوند.
وی درباره حساسیتهای کار اولیها در چاپ اثر که تیغ دولبه است اضافه کرد: اگر اثری را نوشتید و به این جمعبندی رسیدید که اثر ارزش انتشار دارد و تعدادی از ادبیاتفهمها هم آن را خواندند و تایید کردند، باید برای چاپ کتاب بروید. نباید پروژه چاپ کتاب را به تعویق انداخت و از آن وحشت کرد. از این نظر نویسنده این کتاب جسارت خوبی برای چاپ اثر داشته است.
دوست داشتم تاریخ شهرم را روایت کنم
در ادامه آرشید درباره انگیزهاش برای نگارش کتابی با این موضوع گفت: من خودم اهل دزفول هستم و همیشه داستانهای آن زمان درباره جنگ جهانی اول و دوم را از پدربزرگم میشنیدم. همیشه یک تصویر داشتم از کمپ انگلیسیهایی که آنور خیابان یا آنور رودخانه هستند. پدربزرگم تعریف میکرد که با برادرهایش میرفتند و کمپ انگلیسیها و سربازانشان را نگاه میکردند. همیشه دوست داشتم داستانهای دزفول در آن زمانه، داستانهای گفته شده یا بازگونشده را بنویسم و ترسیم کنم.
نویسنده کتاب یکی از انگیزههایش را برای جدیتر کردن تصمیم خود مبنی بر انتشار کتاب، آشنایی با کارگاههای داستاننویسی بابایی عنوان کرد و ابراز خوشحالی کرد از وجود چنین کارگاههایی که انگیزهای برای حرکت نوقلمها هستند.
دعوای ناشر و نویسنده بر سر چیست
کارشناس برنامه در نقدی که یکی از شرکتکنندگان به حجم کتاب وارد کرد خاطر نشان کرد: یکی از اتفاقاتی که برای کتابها در ایران میافتد نظراتی است که ناشرها میدهند. گاهی نویسنده یک نکتهای را میگوید ولی ناشر زیر بار نمیرود. مثلاً شما به ناشر میگویی کشش این رمان ۳۵ هزار کلمه است و باید روی ۳۵ هزار کلمه تمام شود، ولی ناشر میگوید زیر ۶۰ هزار کلمه اثری را منتشر نمیکند. نویسنده هم مجبور است زیر بار برود و چیزهایی به کتاب اضافه کند که شاید از غنای کار کم شود و البته ناشر هم به سبب اقتضائات نشر گاهی ناگزیر از این کار است.
ترغیب خوانندگان برای توجه به موضوعات تاریخی
در ادامه این گپ و گفت فرهنگی، از حس و حال خوانندگان هنگام خواندن کتاب صحبت شد و یکی از شرکتکنندگان درباره اثر مثبت این رمان گفت: ابتدا اسم کتاب برای من خیلی جذاب بود و فکر میکردم راجع به یک دختر و نامادریاش باشد، ولی وقتی کتاب را خواندم بیشتر ترغیب شدم بروم راجع به جنگ جهانی اول بخوانم. از این نظر اثر مثبتی روی من گذاشت.
منتقد دیگری درخصوص فرم کتاب اضافه کرد: چیدمان عناصر در داستان این کتاب به خوبی اتفاق افتاده و برای من خوشایند بود. در کنار توصیفاتی که یک جاهایی مفصل بود، من فهم خوبی از داستانی که قرار است روایت شود پیدا کردم و کتاب من را همراه کرد. و نکات استعاری در قصه و ربط آن به شرایط سیاسی خوب درآمده بود.
نظر شما